من در جنگل بزرگی زندگی می کردم . روزی در جنگل تعدادی انسان به من نزدیک شدند ومرا با تبر قطع کردند . سپس به کارخانه چوب بری بردند . مرا بعد از بریدن ، تبدیل به الوار کرده و به نجار دادند . او با دقت و حوصله ی زیاد مرا تراشید و رنگ قشنگی به من زد و مرا تبدیل به نیمکت کرد سپس نیمکت را به یک مدرسه هدیه داد